۱. آب، هوا یا چیز دیگر که درجۀ حرارت آن کم باشد.
۲. چیزی که دمایش از حد انتظار کمتر باشد: چای سرد.
۳. بیاعتنا؛ بیتوجه: نگاه سرد.
۴. ناگوار؛ ناخوشآیند: حرف سرد.
۵. بدون جاذبه و گیرایی.
۶. بدون استفاده از اسلحه.
۷. (هنر) رنگی که احساس سرما را در ذهن تداعی میکند، مانند آبی.
۸. [قدیمی] یکی از مزاجهای چهارگانه.
۱. بارد، خنک، یخ ≠ گرم
۲. بیروح، خشک
۳. بیمیل، سردمزاج ≠ مشتاق
۴. بیاحساس، بیعاطفه
۵. بیتحرک، ناپویا
۶. بیمزه، خنک
۷. گرانجان، نچسب، نگد، بیگانهخو
chilly, cold, coldhearted, cool, frigid, frosty, impersonal, matter-of-fact, matter-of-factness, nipping, stony, strange, tepid, unfriendly, wintry