سرجیس الراسیلغتنامه دهخداسرجیس الراسی . [ س ِ سُرْ را ] (اِخ ) از شهر راس العین و از مترجمان قرن دوم و سوم ومعاصر حنین بن اسحاق است و اختصاص وی بیشتر به ترجمه ٔ کتب طب بود، و کتب بسیاری
سرجس الراهبلغتنامه دهخداسرجس الراهب . [ ] (اِخ ) او راست کتابی در صفت کیمیا. رجوع به فهرست ابن الندیم و امتاع الاسماع ص 8 شود.
spudsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپرد، سیب زمینی، کج بیل، چاقوی کوتاه، بیلچه مخصوص کندن علف هرزه، با بیل کندن
sendsدیکشنری انگلیسی به فارسیمی فرستد، ارسال داشتن، فرستا دن، روانه کردن، گسیل داشتن، اعزام داشتن، سوق دادن
رأسیلغتنامه دهخدارأسی . [ رَءْ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به رأس العین : سرجس الرأسی ، یکی از نقله ٔ کتب بعربی بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به راسی و رسعنی شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و
دلیرلغتنامه دهخدادلیر. [دِ ] (ص ) دلاور. شجاع . بهادر. (از ناظم الاطباء). بادل . پردل . دلدار. نیو. هزو. (برهان ). مقابل بددل . أحوَس . ألیَث . ألیَس . أهیَس . أیهَم . باسِ
اسیرلغتنامه دهخدااسیر. [ اَ ] (ع ص ) گرفتار . مقیّد. محبوس . (غیاث ). دستگیر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). دستگیرکرده . (مهذب الاسماء) (شرفنامه ٔ منیری ). مأسور. بسته . بندی
جریده نگاریلغتنامه دهخداجریده نگاری . [ ج َ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن روزنامه یا مجله یا نشریه های مرتب روزانه یا هفتگی یا ماهانه که مندرجات آنها گاه سیاسی و خبری و اجتماعی است