سرتاسرلغتنامه دهخداسرتاسر. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) همه و تمام و مجموع . (برهان ). سربسر. (آنندراج ) : بدان شهر بودیش جای نشست همه شهر سرتاسر آذین ببست . فردوسی .مگر شاد باشیم ز اندرز اوی که گنج است سرتاسر این مرز اوی .<br
سرتاسردیکشنری فارسی به انگلیسیall, allover, along, athwart, out-and-out, over, per-, thorough, through, throughout, trans-, wholly
سرتاسرلغتنامه دهخداسرتاسر. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) همه و تمام و مجموع . (برهان ). سربسر. (آنندراج ) : بدان شهر بودیش جای نشست همه شهر سرتاسر آذین ببست . فردوسی .مگر شاد باشیم ز اندرز اوی که گنج است سرتاسر این مرز اوی .<br
سرتاسردیکشنری فارسی به انگلیسیall, allover, along, athwart, out-and-out, over, per-, thorough, through, throughout, trans-, wholly
سرتاسرلغتنامه دهخداسرتاسر. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) همه و تمام و مجموع . (برهان ). سربسر. (آنندراج ) : بدان شهر بودیش جای نشست همه شهر سرتاسر آذین ببست . فردوسی .مگر شاد باشیم ز اندرز اوی که گنج است سرتاسر این مرز اوی .<br
رمزگذاری سرتاسرend-to-end encryptionواژههای مصوب فرهنگستانرمزگذاری اطلاعات در مبدأ و رمزگشایی آن در مقصد، بدون امکان رمزگشایی در نقاط میانی
اپرای سرتاسرthrough-composed operaواژههای مصوب فرهنگستاناپرایی که اپرانامۀ آن به موسیقی در میآید، در مقابل انواع دیگر که در آنها از گفتوگوی معمولی نیز استفاده میشود
امنیت سرتاسرend-to-end securityواژههای مصوب فرهنگستانمحافظت از اطلاعات در یک سامانۀ اطلاعاتی از نقطۀ مبدأ تا نقطۀ مقصد