سرباز زدنفرهنگ مترادف و متضادامتناعورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدن ≠ اطاعت کردن، منقاد شدن
سر باززدنلغتنامه دهخداسر باززدن . [ س َ بازْ، زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعراض کردن . (آنندراج ). ابا کردن . امتناع کردن . نافرمانی کردن . جموح . جماح . (دهار) (ترجمان القرآن ) : پس
قمدلغتنامه دهخداقمد. [ ق َ ] (ع مص ) سرباز زدن و بازایستادن از کاری . || بر نیکی یا بدی پاییدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).