سراچه ٔ ضربلغتنامه دهخداسراچه ٔ ضرب . [ س َ چ َ / چ ِ ی ِ ض َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) دارالضرب را گویند که ضرابخانه باشد. (برهان ). جایی که طلا و نقره را مسکوک گردانند. (آنندراج ).
سراچهفرهنگ انتشارات معین(سَ چَ یا چِ)(اِمصغ .)1 - سرای کوچک . 2 - خلوت خانه . 3 - صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد.
سراچهلغتنامه دهخداسراچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) از: سرا(سرای ) + چه ، پسوند تصغیر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرای کوچک . (آنندراج ) (برهان ). سرای خرد. (شرفنامه ٔ منیری
سراچهsuite 1واژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی که در آن تسهیلات خواب و نشیمن در فضاهایی جداازهم اما تودرتو قرار دارد
زخمگاهلغتنامه دهخدازخمگاه . [ زَ ] (اِ مرکب ) جای زخم . (از لغت فرس ): مضرب سیف ؛ زخمگاه . (از منتهی الارب ). محل وارد آمدن ضربت تیر و شمشیر و دیگر آلات جارحه . محل گزیدن حیوانات
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل ک
احدلغتنامه دهخدااحد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام م
گشادنلغتنامه دهخداگشادن . [ گ ُ دَ] (مص ) پهلوی ویشاتن ، سانسکریت وی -سا (آزاد کردن ،باز کردن ). در پهلوی ویشات ، ظاهراً از وی -شا ، سانسکریت وی + شا (باز کردن ،آزاد کردن ) (= ها
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «