سراندنفرهنگ انتشارات معین(سُ دَ) (مص م .) سُر دادن ، چیزی را روی زمین یا میز یا سطح همواری لغزاندن و به جلو راندن .
بارسُرهcargo skidواژههای مصوب فرهنگستانسکویی چوبی که بین اسکله و کشتی گذاشته میشود و از آن برای سُراندن و کشیدن بار استفاده میشود
سُرِش 2portamento (it.)واژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن و با گذر از همۀ بسامدهای آن اجرا میکند
لغزه 1glissando, glissواژههای مصوب فرهنگستانفنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را بهصورت سراندن یا گذر از همۀ نغمههای آن اجرا میکند