سرافکندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خجل، خجلتزده، خوار، سربهزیر، شرمسار، شرمنده، مخذول ≠ سربلند، مفتخر ۲. شرمسارانه
سرافکندهلغتنامه دهخداسرافکنده . [ س َ اَ ک َ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) عاجز. خجل . شرمنده . سربزیر : فرزند من یتیم و سرافکنده گرد کوی جامه وسخ گرفته و در خاک خاکسار. کسایی .نشسته سرافکن