سرازیریدیکشنری فارسی به انگلیسیchute, declension, declination, decline, declivity, descent, dip, downgrade, fall, inclination, incline, slope, tilt, tip
سرازیریلغتنامه دهخداسرازیری . [ س َ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) نشیب ، مقابل فراز.- امثال :هر سرازیری یک سربالایی دارد.
زحلوفةلغتنامه دهخدازحلوفة. [ زُ ف َ ] (ع اِ) جای لغزان از بالا به نشیب که کودکان بر آن بلغزند. یا جای نشیب تابان . (منتهی الارب ). آثار لغزیدن کودکان از بالای تپه به نشیب یا سراشی