سادات محله ٔآهلغتنامه دهخداسادات محله ٔآه . [ م َ ح َل ْ ل ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاه رود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند، واقع در 2 هزارگزی شمال رودهن . کوهستانی و سردسیر، و آب آن
سرادقفرهنگ انتشارات معین(سُ دِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - سراپرده ، خیمه . 2 - چادری که بالای صحن خانه کشند. ج . سرادقات .
سرادقلغتنامه دهخداسرادق . [ س ُ دِ ] (ع اِ) سراپرده . ج ، سرادقات . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دهار).سراپرده و شامیانه . (غیاث ) (ربنجنی ). و بعضی نوشته اند که این معرب سراپر
جامیلغتنامه دهخداجامی . (اِخ ) نورالدین عبدالرحمن بن احمدبن محمد دشتی . از اساتید مسلم نظم و نثر فارسی در قرن نهم هجری است . رضی الدین عبدالغفور که از خواص شاگردان اوست در شرح ا
حاجی خواجهلغتنامه دهخداحاجی خواجه . [ خوا / خا ج َ] (اِخ ) یکی از رجال عصر تیموری . در حبیب السیر آمده است :«و در خلال آن احوال ایلچی شاه شجاع از فارس رسیده و مکتوبی را که در وقت سکرا
ماورالغتنامه دهخداماورا. [ وَ ] (ع اِ مرکب ) درپس و درعقب و ازپی و درپی . (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج ). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب . پشت سر. ||