سراب کیلغتنامه دهخداسراب کی . [ س َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری سراب دوره و 3 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد بکوهد
سرآبیکلغتنامه دهخداسرآبیک . [ س َ آب ْ ی َ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه قزوین و همدان میان چامیشلو و فیض آباد در 318500 گزی تهران . (از یادداشت مؤلف ).
ناوه کشلغتنامه دهخداناوه کش . [ وَ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش چکنی شهرستان خرم آباد است . این دهستان در مشرق بخش واقع است ، از مغرب به دهستان دوره ، از مشرق به دهستان ری
مقیم کیخسرویلغتنامه دهخدامقیم کیخسروی . [ م ُ م ِ ک َ خ ُ رُ ] (اِخ ) از امرای سلطان حسین میرزا بود و طبعی لطیف داشت و شعر می سرود. از اوست :شراب خوردن دایم خراب ساخت مراخراب بودم و آخر
کیوجلغتنامه دهخداکیوج . [ کی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان الان براغوش است که در بخش الان براغوش شهرستان سراب واقع است و 1490 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
سرآبلغتنامه دهخداسرآب . [ س َ ] (اِ مرکب ) آنچه در ایام گرما مسافر تشنه را بتابش آفتاب ریگ صحرا از دور چون آب نماید. و گاهی در شب ماهتاب نیز همچنین می نماید. (غیاث ). زمین شوره
کمرسیاهواژهنامه آزاد{کمرسیاه:روستایی در 5 کیلومتری جنوب الشتر که نام قدیمی آن ایمانقلی آباد بوده است. جمعیت آن در حدود 100 نفر است و یک سراب پر آب دارد. چون روی سنگ های این روستاه