سرآمدلغتنامه دهخداسرآمد. [ س َ م َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بهتر و ممتاز و سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زبده . قدوه : منم سرآمد دوران که طبع من داندچهار جوی جنان از پی جهان کندن . خاقانی .شنیدم کز این دور آموزگارسرآمد تویی
صرامتفرهنگ فارسی عمید۱. تیز و برنده شدن.۲. دلیر و بیباک شدن.۳. شجاعت؛ دلیری؛ بیباکی.۴. چالاکی.۵. بُرندگی.
صرامتلغتنامه دهخداصرامت . [ ص َ م َ ] (ع اِمص ) جلادت . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری و چالاکی . (از منتهی الارب ). دلاوری . (غیاث ). شجاعت . جلدی . || (مص ) قطع کردن . (غیاث از صراح ). بریدن . (غیاث از صراح ). || (اِمص ) بزرگی . (غیاث از مجموع اللغات ) : و این صاحب وزیری
سرآمدلغتنامه دهخداسرآمد. [ س َ م َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بهتر و ممتاز و سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زبده . قدوه : منم سرآمد دوران که طبع من داندچهار جوی جنان از پی جهان کندن . خاقانی .شنیدم کز این دور آموزگارسرآمد تویی
سرآمددیکشنری فارسی به انگلیسیcream, elite, flower, paramount, pick, pre-eminent, preeminent, quintessence, signal, term, top
سرآمدلغتنامه دهخداسرآمد. [ س َ م َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بهتر و ممتاز و سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زبده . قدوه : منم سرآمد دوران که طبع من داندچهار جوی جنان از پی جهان کندن . خاقانی .شنیدم کز این دور آموزگارسرآمد تویی
سرآمددیکشنری فارسی به انگلیسیcream, elite, flower, paramount, pick, pre-eminent, preeminent, quintessence, signal, term, top