قفیز سرآمدنفرهنگ فارسی معین( ~ . سَ. مَ دَ) [ معر - فا. ] (مص ل .) پُر شدن پیمانه ، کنایه از: به پایان رسیدن عمر.
قفیز سرآمدنفرهنگ فارسی معین( ~ . سَ. مَ دَ) [ معر - فا. ] (مص ل .) پُر شدن پیمانه ، کنایه از: به پایان رسیدن عمر.
بسرآمدنلغتنامه دهخدابسرآمدن . [ ب ِ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) و برسرآمدن و در سرآمدن و با سرآمدن و سر آمدن و بسر شدن و درسر شدن و بسر رسیدن . کنایه از آخر شدن باشد. (آنندراج ). به انتها رسیدن . تمام شدن . (ناظم الاطباء). انقضاء. (ترجمان القرآن عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). منقضی شدن مدت . سر
قفیز سرآمدنفرهنگ فارسی معین( ~ . سَ. مَ دَ) [ معر - فا. ] (مص ل .) پُر شدن پیمانه ، کنایه از: به پایان رسیدن عمر.
بسرآمدنفرهنگ فارسی معین(بِ. سَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - به پایان رسیدن . 2 - مردن ، درگذشتن . 3 - به هوش آمدن ، به خود آمدن .