سدیسلغتنامه دهخداسدیس . [ س َ ] (ع اِ) شش یک . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || دندان هشت سالگی شتر. (منتهی الارب ). || اشتر هشت ساله . (غیاث اللغات ). شتر بهشت سالگی در آمده .
سدیسواژهنامه آزادششمی یا یک ششم یک چیز شش یک معنی سدیس می باشد که قبیله ای بوده که شش نسل گذشته حالا به نام سدیس نام گذاشته شش یک
سادیسمفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) 1 - شهوت رانی توأم با بی رحمی و شقاوت . 2 - جنون آزار دیگران ، دگر آزاری (فره ).
sendsدیکشنری انگلیسی به فارسیمی فرستد، ارسال داشتن، فرستا دن، روانه کردن، گسیل داشتن، اعزام داشتن، سوق دادن
شش یکلغتنامه دهخداشش یک . [ ش َ / ش ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) سدس و یک جزء ازشش جزء چیزی و یک قسمت از شش قسمت چیزی . (ناظم الاطباء). سدیس . سدس . دانگی . یک دانگ . (یادداشت مؤلف
چبودلغتنامه دهخداچبود. [ چ ِب ْ وَ ] (ادات استفهام مرکب ) مخفف «چه بود» [ چ ِ ب ُ وَ ]. چه بود. چه باشد : پس محل وحی باشد گوش جان وحی چبود گفتن از حس نهان . مولوی .کیمیا سدیست چ
اسنانلغتنامه دهخدااسنان . [ اِ ] (ع مص ) کلانسال شدن . (منتهی الارب ). بزاد برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). بسیارسال شدن . || برآمدن دندان . || رویانیدن دندان را. (منتهی الارب ).
سدسلغتنامه دهخداسدس . [ س َ دَ ] (ع اِ) دندان هشت سالگی شتر پیش از بازل باشد، مذکر و مؤنث در وی یکسانست . ج ، سُدُس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گاو و گوسفند پنجساله سدیس . (م
پیمانهلغتنامه دهخداپیمانه . [ پ َ/ پ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) هرچه بدان چیزی پیمایند. چیزی که غله و جز آن بدان کیل کنند. ظرفی که بدان چیزها پیمایند. (برهان ). منا. صاع . صواع . کیله . م