صدگانلغتنامه دهخداصدگان . [ ص َ ] (اِمرکب ) نام وزن مخصوصی است . سنگ صد درم : مرد بقال در ترازوی خویش سنگ صدگان نهاد از کم و بیش . سنائی .در ترازو ندید صدگان سنگ گشت دلتنگ از آن
صدگانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ریاضی) سومین عدد از سمت راست در اعداد طبیعی.۲. [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با صد درم یا نیم من تبریز.
سنگاندازفرهنگ مترادف و متضاد۱. سنگافکن، کلوخانداز ۲. محل پرتاب سنگ(در دژها و قلعهها) ۳. سنگرس (مسافت) ۴. مانعتراش ۵. جشن آخر ماه شعبان
کاریزلغتنامه دهخداکاریز. (اِخ ) دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 25هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 6هزارگزی شمال تنگ سدگان . جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 1
مآتلغتنامه دهخدامآت . [ م ِ ] (ع عدد، اِ) صدها. (غیاث )(آنندراج ). ج ِ مائة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدگان . (التفهیم ، یادداشت ایضاً). مئات . سدگان . در حساب ، ده دهگان (