سدپوشهbarrier coat, block coatواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ پوششی برای جدا کردن سامانۀ پوششی از سطحی که بر آن کشیده شده است، برای جلوگیری از برهمکنش شیمیایی یا فیزیکی آنها
سرپوشهلغتنامه دهخداسرپوشه . [ س َ ش َ / ش ِ] (اِ مرکب ) بمعنی سرپوش که مقنعه ٔ زنان و سرپوش دیگ و طبق و خوان باشد. (برهان ). رجوع به سرپوش شود.
سرپوشهلغتنامه دهخداسرپوشه . [ س َ ش َ / ش ِ] (اِ مرکب ) بمعنی سرپوش که مقنعه ٔ زنان و سرپوش دیگ و طبق و خوان باشد. (برهان ). رجوع به سرپوش شود.
شامهلغتنامه دهخداشامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) مقنعه باشد که آن را زنان بر سر اندازند و آن را سرپوشه و دامنی نیز گویند. (فرهنگ حهانگیری ). مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر کنند. (ب
سرپوشلغتنامه دهخداسرپوش . [ س َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ سر. || (اِ مرکب ) اعم از مقنعه و سرپوش دیگ و طبق خوان و امثال آن است و سرپوشه و سرپوشنه نیز آمده و آن مخفف سرپوشنده است . (ا
تنصیفلغتنامه دهخداتنصیف . [ ت َ ] (ع مص ) به دو نیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دونیم کردن چیزی را و از هم
پردهلغتنامه دهخداپرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف .