سدللغتنامه دهخداسدل . [ س َ ] (ع مص )جامه فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). فروگذاشتن مو یا جامه یا پوشش را. (منتهی الارب ).فروهشتن جامه را. (ناظم الاطباء). ||
سدللغتنامه دهخداسدل . [ س َ دَ ] (ع اِمص ) کژی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). میل . (اقرب الموارد). || (اِ) پرده که در پیش هودج کشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سدللغتنامه دهخداسدل . [ س ِ ] (ع اِ) رشته ٔ جواهر که بر سینه افتد. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). قلاده از جواهر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رشته ٔ گوهر. (م
سدللغتنامه دهخداسدل . [ س ُ ] (ع اِ) پرده . ج ، اسدال ، سدول ، اسدل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
سدلیلغتنامه دهخداسدلی . [ ] (اِخ ) نام قبه ای بقصر احمد نصرالدولةبن مروان دوستک در میافارقین که بر سه پایه برآورده بودند، و این لفظ پارسی است بمعنی سه قائمه و مدفن نصرالدوله بدا
سدلیلغتنامه دهخداسدلی . [ س ِ دِل ْ لا ] (معرب ، اِ) سدله . فارسی معرب . کأنه ثلثة بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مأخوذ از پارسی ، خانه ای که دارای سه اطاق باشد.