سدحلغتنامه دهخداسدح . [س َ ] (ع مص ) گلو بریدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر زمین گستردن . || پهلو نهادن بر زمین . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || بر روی افکن
snapدیکشنری انگلیسی به فارسیضربه محکم و ناگهانی، چفت، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن، شتاب زدگی، چسبیدن به، گاز گرفتن، گسیختن،
سدحلغتنامه دهخداسدح . [س َ ] (ع مص ) گلو بریدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر زمین گستردن . || پهلو نهادن بر زمین . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || بر روی افکن
مسدوحلغتنامه دهخدامسدوح . [ م َ ] (ع ص )نعت مفعولی از سدح . رجوع به سدح شود. || بر روی یا بر قفا افکنده . (منتهی الارب ). بر پشت افکنده . (از اقرب الموارد). سدیح . و رجوع به سدیح
ردحلغتنامه دهخداردح . [ رَ ] (ع مص ) درآوردن یک شقه در دامن یا سپس خیمه . (از اقرب الموارد). درآوردن یک شقه و یا ردحه دردامن خیمه و سپس خرگاه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب )
برسریلغتنامه دهخدابرسری . [ ب َ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) عبارتست ازبار قلیلی که بر بار کثیر برسر گذارند و آنرا سرباری نیز گویند. (آنندراج ). علاوه . سرباری . || برسر. بعلاوه . ب