سدراواژهنامه آزاددرختی در طبقه هفتم بهشت نام درختى است در بهشت (احتمالاً درخت سدر) که همجوارى با آن، درجات و مقامات بالاى تقرب به حق تعالى را مى طلبد. همانگونه که حضرت مولانا در
صدرالغتنامه دهخداصدرا. [ ص َ ] (اِخ ) (ملا...) نام وی محمد فرزند ابراهیم بن یحیی شیرازی و ملقب به صدرالدین و صدرالمتألهین و معروف بصدراو ملاصدرا و از اکابر فلاسفه و حکمای اسلام
صدرافرهنگ نامها(تلفظ: sadrā) (عربی ـ فارسی) (صدر + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به صدر ، ← صدر ؛ (در اعلام) فیلسوف و حکیم اسلامی قرن یازدهم معروف به صدرا ، ملاصدرا و ملقب به صدرالد
سدرانلغتنامه دهخداسدران . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ اسدآباد و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه اسدآباد بهمد
سدرأیکنندهfilibuster 2/ filibustererواژههای مصوب فرهنگستاننمایندهای از اقلیت مجلس که معمولاً با ایراد سخنرانیهای طولانی از رأیگیری در مجلس جلوگیری میکند
سدرانلغتنامه دهخداسدران . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ اسدآباد و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه اسدآباد بهمد
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میاد سدراتی ورجلانی ، مکنی به ابویعقوب . دانشمند وفقیه و از فرقه ٔ اباضیه ٔ خوارج و از مردم ورجلان مغرب بود. در جوانی به ان
حصاردیکشنری عربی به فارسیراه بندان , محاصره , انسداد , بستن , محاصره کردن , راه بندکردن , سد راه , سدراه کردن , احاطه