سخن پردازلغتنامه دهخداسخن پرداز. [ س ُ خَم ْ پ َ ] (نف مرکب ) آرایش دهنده ٔ سخن . که سخنان نغز گوید. شاعر ماهر : به بی نیازی ایزد اگر خورم سوگندکه نیست همچو منی شاعر سخن پرداز. سوزنی
سخندیکشنری فارسی به انگلیسیlogue _, logy _, phono-, speak _, speaking, speech, talk, tongue, utterance, word
پردازفرهنگ انتشارات معین(پَ) (ص فا.) در ترکیب با واژه های دیگر، معانی تازه پدید می آورد مانند: 1 - گوینده ، پردازنده : سخن پرداز. 2 - سازنده ، تمام کننده : دروغ پرداز. 3 - تهی کننده :
سخنلغتنامه دهخداسخن . [ س ُ خ ُ / س ُ خ َ / س َ خ ُ / س َ خ َ ] (اِ) سخون . پهلوی «سخون » «اونوالا 116» و «سخون » (کلمه ، لفظ، عبارت )، از اوستا «سخور» (اعلان ، نقشه و طرح ) (ب
بابافغانیلغتنامه دهخدابابافغانی . [ ف َ ] (اِخ ) لطفعلی بیک آذر آرد: شاعری متین سخن پرداز و عاشقی غریب خانه برانداز است مدتی در ولایت خراسان و عراق بوده ، گویند بعلت دوام شرب مدام تل
متکلملغتنامه دهخدامتکلم . [م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سخن گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخن گوینده و تکلم کننده . گوینده و سخن گو و سخن ران و سخن پردا