سخمةلغتنامه دهخداسخمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) کینه . (منتهی الارب ). حقد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سیاهی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
سمهیلغتنامه دهخداسمهی . [ س ُم ْ م َ ها ] (ع اِ) باد. اتمسفر. رجوع به سمهاء شود. || مخاط شیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دروغ . || باطل . (منتهی الارب ) (آن
solidدیکشنری انگلیسی به فارسیجامد، ماده جامد، محکم، سخت، خالص، توپر، سفت، مستحکم، قوی، استوار، قابل اطمینان، منجمد، نیرومند، حجمی، سه بعدی، یک پارچه، ز جسم، بسته
سخمةلغتنامه دهخداسخمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) کینه . (منتهی الارب ). حقد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سیاهی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
سمهیلغتنامه دهخداسمهی . [ س ُم ْ م َ ها ] (ع اِ) باد. اتمسفر. رجوع به سمهاء شود. || مخاط شیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دروغ . || باطل . (منتهی الارب ) (آن