solvencyدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت بدهی، عدم اعسار، حل شدنی، پرداختنی، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
سخلغتنامه دهخداسخ . [ س ُخ خ ] (معرب ، اِ) بیست و چهار من . لغتی است اعجمی . (منتهی الارب ). در حدود بیست و چهار رطل است و کلمه فارسی است . (از اقرب الموارد): غور؛ پیمانه ای ا
غورلغتنامه دهخداغور. (ع اِ) دوازده سُخ ّ. (مقدمة الادب زمخشری ). پیمانه ای است مقادر 12 سُخ ّ مر اهل خوارزم را. (منتهی الارب ). پیمانه ای است متعلق به مردم خوارزم که دوازده سُخ