سخنسرافرهنگ مترادف و متضاد۱. سخنپرور، سخنطراز، سخنپرداز، سخنساز، سخنآرا، سخنگستر ۲. شاعر ۳. نویسنده ۴. ناطق، سخندان
soaksدیکشنری انگلیسی به فارسیخیس می شود، خیس خوری، میگسار، خیس خوردن، خیس کردن، خیساندن، غوطه ور ساختن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدن، غوطه دادن، رسوخ کردن
سخنسرافرهنگ مترادف و متضاد۱. سخنپرور، سخنطراز، سخنپرداز، سخنساز، سخنآرا، سخنگستر ۲. شاعر ۳. نویسنده ۴. ناطق، سخندان
سخینسلغتنامه دهخداسخینس . [ س َ ن ُ ] (اِ) اسم یونانی گیاهیست که آن را خلال مأمون گویند و بعربی اذفرخوانند. (برهان ) (آنندراج ). || مصطکی هم بنظر آمده . (برهان ) (آنندراج ) (تحف