ساحقلغتنامه دهخداساحق . [ ح ِ ] (ع ص ) سحق کننده و کوبنده . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساینده . ریزکننده . نرم کننده . آس کننده . فرساینده . کهنه کننده . ریزریزکنند
ساحوقلغتنامه دهخداساحوق . (اِخ ) اسم جائی است . (شرح قاموس ). نام موضعی است که در آنجا میان بنی ذبیان و عامربن صعصعة جنگ واقع شد. (منتهی الارب ). جایگاهی است مربوطبا یکی از ایام
ساحقلغتنامه دهخداساحق . [ ح ِ ] (ع ص ) سحق کننده و کوبنده . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساینده . ریزکننده . نرم کننده . آس کننده . فرساینده . کهنه کننده . ریزریزکنند
ساحوقلغتنامه دهخداساحوق . (اِخ ) اسم جائی است . (شرح قاموس ). نام موضعی است که در آنجا میان بنی ذبیان و عامربن صعصعة جنگ واقع شد. (منتهی الارب ). جایگاهی است مربوطبا یکی از ایام