سختانهلغتنامه دهخداسختانه . [ س َ ن َ /ن ِ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) سخن سخت و درشت را گویند. (برهان ). سخن سخت روبرو گفتن . (آنندراج ) : چومی آید برین بر گویم آخرمگو سختانه روبارویم
سختانیلغتنامه دهخداسختانی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب است به سختان که نسبت اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
سختانیلغتنامه دهخداسختانی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب است به سختان که نسبت اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
سختانهلغتنامه دهخداسختانه . [ س َ ن َ /ن ِ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) سخن سخت و درشت را گویند. (برهان ). سخن سخت روبرو گفتن . (آنندراج ) : چومی آید برین بر گویم آخرمگو سختانه روبارویم