سخاوتفرهنگ مترادف و متضادبخشش، بخشندگی، جوانمردی، جود، سخا، کرم، ناندهی ≠ امساک، تنگچشمی، گرسنهچشمی، زفتی، گرسنهچشمی
سخاوتلغتنامه دهخداسخاوت . [ س َ وَ] (از ع ، اِمص ) سخاوة. جود. بخشش کردن : سخاوت تو ندارد در این جهان دریاسیاست تو ندارد بر آسمان بهرام . عنصری .سخاوت تو و رای بلند و طالع طبعنه
سخاوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ظربلندی، کرامت، کرم، جود، بذل، بذلوبخشش، فتوت، گذشت، بخشندگی، ایثار، ذینفع نبودن، ایثار مهماننوازی، معاشرت نیکخواهی بخشش، دهش اطعاممساکین
سخاوت کردنلغتنامه دهخداسخاوت کردن . [ س َ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جود. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). بخشیدن . بخشش .