سحیفلغتنامه دهخداسحیف . [ س َ ] (ع اِ) آواز آسیا. (منتهی الارب ). آواز آسیا گاهی که بگردد. (اقرب الموارد).
سحیفةلغتنامه دهخداسحیفة. [ س َ ف َ ] (ع اِ) باران سخت که زمین را رندد. (منتهی الارب ). باران که هر چه در راه آن باشد رندد. (اقرب الموارد). ج ، سحائف . || پیه پهنا که مابین توهای
ستیفغنیلغتنامه دهخداستیفغنی . [ س ُ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به ستیفغنه که از قراء بخاراست . (الانساب سمعانی ).
سحیفةلغتنامه دهخداسحیفة. [ س َ ف َ ] (ع اِ) باران سخت که زمین را رندد. (منتهی الارب ). باران که هر چه در راه آن باشد رندد. (اقرب الموارد). ج ، سحائف . || پیه پهنا که مابین توهای
سحائفلغتنامه دهخداسحائف . [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سحیفة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سحیفة شود.
سحیقةلغتنامه دهخداسحیقة. [ س َ ق َ ] (ع اِ) باران بزرگ که هر چه درراه آن باشد برندد. ج ، سحائق . (اقرب الموارد). رجوع به سحیفه شود. || کینه . (مهذب الاسماء).