سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) سیاهی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). تاریکی . (مهذب الاسماء).
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن عبداﷲ. از طایفه ٔ بنی انمار از قحطانیة، جد جاهلی است . قاضی یوسف [ یعقوب بن ابراهیم ] صاحب امام ابی حنیفه از فرزندان اوست . (
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) بنت کعب بن عمروبن حل ، از طایفه ٔ قحطان . مادری است که در جاهلیت میزیسته و فرزندان او از دودمان عذرة زیداللات از طایفه ٔ کلب القحطانیه
splitدیکشنری انگلیسی به فارسیشکاف، انشعاب، نفاق، ترک، رخنه، دو بخشی، چاک، شکافتن، خرد وقطعه قطعهکردن، دونیم کردن، از هم جدا کردن، فتق داشتن
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) سیاهی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). تاریکی . (مهذب الاسماء).
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن عبداﷲ. از طایفه ٔ بنی انمار از قحطانیة، جد جاهلی است . قاضی یوسف [ یعقوب بن ابراهیم ] صاحب امام ابی حنیفه از فرزندان اوست . (
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) بنت کعب بن عمروبن حل ، از طایفه ٔ قحطان . مادری است که در جاهلیت میزیسته و فرزندان او از دودمان عذرة زیداللات از طایفه ٔ کلب القحطانیه
سحمیلغتنامه دهخداسحمی . [ س ُ می ی ] (ص نسبی ) منسوب است به سحمة که بطنی است از تغلبه . (الانساب سمعانی ).