سحملغتنامه دهخداسحم . [ س ِ ح َ ] (ع اِ) درخت است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || آهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سیاهی . (منتهی الارب ).
سهمفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهر، بهره، حصه، قسمت، نصیب ۲. بیم، ترس، دهشت، خوف، هراس، هول ۳. هیبت، شکوه ۴. هیمنه، جذبه ۵. پیکان، تیر، خدنگ، فلش ۶. قرعه
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) سیاهی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). تاریکی . (مهذب الاسماء).
سحمیلغتنامه دهخداسحمی . [ س ُ می ی ] (ص نسبی ) منسوب است به سحمة که بطنی است از تغلبه . (الانساب سمعانی ).
سحماءلغتنامه دهخداسحماء. [ س َ ] (ع ص ) مؤنث اسحم . (اقرب الموارد). مؤنث اسحم یعنی سیاه . (ناظم الاطباء). رجوع به اسحم شود. || (اِ) گوَن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درخ
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن عبداﷲ. از طایفه ٔ بنی انمار از قحطانیة، جد جاهلی است . قاضی یوسف [ یعقوب بن ابراهیم ] صاحب امام ابی حنیفه از فرزندان اوست . (
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) بنت کعب بن عمروبن حل ، از طایفه ٔ قحطان . مادری است که در جاهلیت میزیسته و فرزندان او از دودمان عذرة زیداللات از طایفه ٔ کلب القحطانیه
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س ُ م َ ] (ع اِ) سیاهی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). تاریکی . (مهذب الاسماء).
سحمیلغتنامه دهخداسحمی . [ س ُ می ی ] (ص نسبی ) منسوب است به سحمة که بطنی است از تغلبه . (الانساب سمعانی ).
سحماءلغتنامه دهخداسحماء. [ س َ ] (ع ص ) مؤنث اسحم . (اقرب الموارد). مؤنث اسحم یعنی سیاه . (ناظم الاطباء). رجوع به اسحم شود. || (اِ) گوَن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درخ
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن عبداﷲ. از طایفه ٔ بنی انمار از قحطانیة، جد جاهلی است . قاضی یوسف [ یعقوب بن ابراهیم ] صاحب امام ابی حنیفه از فرزندان اوست . (
سحمةلغتنامه دهخداسحمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) بنت کعب بن عمروبن حل ، از طایفه ٔ قحطان . مادری است که در جاهلیت میزیسته و فرزندان او از دودمان عذرة زیداللات از طایفه ٔ کلب القحطانیه