سحقلغتنامه دهخداسحق . [ س َ ] (ع مص ) سودن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). سودن و سائیدن . (غیاث ).سائیدن . (دهار). بسودن . (المصادر زوزنی ). || کوفتن یا ریزه ریزه کردن . (منته
سحقلغتنامه دهخداسحق . [ س ُ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (اقرب الموارد) : فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لاصحاب السعیر. (قرآ
سُحْقاًفرهنگ واژگان قرآنتکه تکه کردن و خوردن کردن چيزي با دست (در جمله "فَسُحْقاً لِّأَصْحَابِ ﭐلسَّعِيرِ "حکم نفريني براي اصحاب جهنم دارد)
ساق پاگویش اصفهانی تکیه ای: sâq-e pâ طاری: sâq-e pâ طامه ای: sâq-e pâ طرقی: sâq-e pâ کشه ای: sâq-e pâ نطنزی: sâq-e pâ
ساحقلغتنامه دهخداساحق . [ ح ِ ] (ع ص ) سحق کننده و کوبنده . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساینده . ریزکننده . نرم کننده . آس کننده . فرساینده . کهنه کننده . ریزریزکنند