سحرپیشهلغتنامه دهخداسحرپیشه . [ س ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه پیشه ٔ او ساحری باشد. جادوگر و ساحر. || مجازاً، بغایت ماهر در فن خود : که گفت آنکه خاقانی سحر پیشه دگر خاص درگاه سلطا
سحرپیشهلغتنامه دهخداسحرپیشه . [ س ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه پیشه ٔ او ساحری باشد. جادوگر و ساحر. || مجازاً، بغایت ماهر در فن خود : که گفت آنکه خاقانی سحر پیشه دگر خاص درگاه سلطا
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (