سحادللغتنامه دهخداسحادل . [ س ُ دِ ] (ع اِ) نره . (منتهی الارب ). و گویند: هو لایعرف سحادلیه من عنادلیه ؛ یعنی او نمی شناسد کیر را از خایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
spongeدیکشنری انگلیسی به فارسیاسفنج، انگل، طفیلی، ابر حمام، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
سحادللغتنامه دهخداسحادل . [ س ُ دِ ] (ع اِ) نره . (منتهی الارب ). و گویند: هو لایعرف سحادلیه من عنادلیه ؛ یعنی او نمی شناسد کیر را از خایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).