سجوللغتنامه دهخداسجول . [ س َ ] (ع ص ) عین سجول ؛ چشمه ٔ بسیار آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). عین سجول ؛ غزیرة. هکذا فی النسخ ، والصواب عنز سجول کما هو نص العباب
سجوللغتنامه دهخداسجول . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سَجْل ، یعنی دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سجل شود.
سجلدیکشنری عربی به فارسیشرح وقايع بترتيب تاريخ , تاريخچه , ثبت کردن وقايع , روزنامه درياپيمايي , گزارش روزانه سفرکشتي , سفرنامه , مدرک , سابقه , ضبط کردن , ثبت کردن , دفتر ثبت , ثبت ام
سجللغتنامه دهخداسجل . [ س َ ] (ع اِ) دلو بزرگ با آب . سجال و سجول جمع آن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دول بزرگ .(مهذب الاسماء). دلو بزرگ که در آن آب باشد اندک یا بسیار و اگ