سجانلغتنامه دهخداسجان . [ س َج ْ جا ] (ع ص ، اِ) زندان بان . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). صاحب السجن . (اقرب الموارد). دوستاق بان . دژخیم .
سجانیدنلغتنامه دهخداسجانیدن . [ س َ / س ِ دَ ] (مص ) (از: سجان = سجام + یدن ، پسوند مصدری ) مصدر لازم آن سجیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرد کردن چیزهای گرم . (برهان ) (آنندر
سجانیدهلغتنامه دهخداسجانیده . [ س َ دَ / دِ ] (ن مف ) از سجانیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کسی را یا چیزی را گویند که بسبب سرمای سخت از حال خود گشته باشد. (برهان ) (آنندراج )
سجانیدنلغتنامه دهخداسجانیدن . [ س َ / س ِ دَ ] (مص ) (از: سجان = سجام + یدن ، پسوند مصدری ) مصدر لازم آن سجیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرد کردن چیزهای گرم . (برهان ) (آنندر
سجانیدهلغتنامه دهخداسجانیده . [ س َ دَ / دِ ] (ن مف ) از سجانیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کسی را یا چیزی را گویند که بسبب سرمای سخت از حال خود گشته باشد. (برهان ) (آنندراج )
دوستاخ بانلغتنامه دهخدادوستاخ بان . (اِ مرکب ) سجان . زندانبان . محبس بان . دوستاق بان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زندانبان شود.
دوستاق بانلغتنامه دهخدادوستاق بان . (اِ مرکب ) سجان . دوستاخ بان . زندانبان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوستاخ بان و زندانبان شود.