نقبةلغتنامه دهخدانقبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ)واحد نقب ، به معنی جرب است . (از اقرب الموارد). رجوع به نُقَب شود. || آغاز گر. (منتهی الارب ). آغاز گر و جرب . (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
سجافلغتنامه دهخداسجاف . [ س ِ ] (ع اِ) آنچه بر اطراف جامه دوزند. (آنندراج ) (غیاث ). پروز. (صحاح الفرس ). کرانه ٔ جامه . (ناظم الاطباء) : جسم رخت است جواهر عرض آن الوان ستر آن ج
زنجفلغتنامه دهخدازنجف . [ زِ ج َ ] (اِ) نوار پشمی و یا پنبه ای و ابریشمی که بر کناره های لباس دوزند. کناره . حاشیه . (ناظم الاطباء). رجوع به سجاف شود.
بروزلغتنامه دهخدابروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] (اِ) برور، که سجاف جامه است . (از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به بَروَر
پروزلغتنامه دهخداپروز. [ پ َرْوَ ] (اِ) جامه ٔ پوشیدنی یا گستردنی گوناگون بود چون زهی اندر کشیده . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). پیرامن جامه های پوشیدنی و گستردنی بود. (نسخه ای