سجافلغتنامه دهخداسجاف . [ س ِ ] (ع اِ) آنچه بر اطراف جامه دوزند. (آنندراج ) (غیاث ). پروز. (صحاح الفرس ). کرانه ٔ جامه . (ناظم الاطباء) : جسم رخت است جواهر عرض آن الوان ستر آن ج
سجافلغتنامه دهخداسجاف . [ س ِ ] (ع اِ) کرانه و جانب پرده . || پرده . (منتهی الارب ). پرده و ستر. پرده و حجاب . (ناظم الاطباء). پوشش . لحاف : کی توان حق گفت جز زیرلحاف با چو تو خ
hemدیکشنری انگلیسی به فارسیهام، سجاف، لبه، سبحاف اهم، لبه دار کردن، تمجمج کردن، احاطه کردن، حاشیه دار کردن، سجاف کردن، کناره دار کردن، سینه صاف کردن
hemsدیکشنری انگلیسی به فارسیهام، سجاف، لبه، سبحاف اهم، لبه دار کردن، تمجمج کردن، احاطه کردن، حاشیه دار کردن، سجاف کردن، کناره دار کردن، سینه صاف کردن