ساقبلغتنامه دهخداساقب . [ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک و دور، از اضداد است . (منتهی الارب )(شرح قاموس ). القریب و البعید، ضد. (قطر المحیط).
ساقابstemflowواژههای مصوب فرهنگستان[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] یکی از دفعات آبیاری در زراعت گندم که همزمان با ساقه رفتن (slem elongation) محصول است [مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میزا
ساقبلغتنامه دهخداساقب . [ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک و دور، از اضداد است . (منتهی الارب )(شرح قاموس ). القریب و البعید، ضد. (قطر المحیط).