sensesدیکشنری انگلیسی به فارسیاحساسات، حس، احساس، مفهوم، معنی، شعور، جهت، مضمون، هوش، حس تشخیص، حواس پنجگانه، مفاد، حس کردن، فهمیدن، احساس کردن، دیدن، دریافتن، پی بردن
senseدیکشنری انگلیسی به فارسیاحساس، حس، مفهوم، معنی، شعور، جهت، مضمون، هوش، حس تشخیص، حواس پنجگانه، مفاد، حس کردن، فهمیدن، احساس کردن، دیدن، دریافتن، پی بردن
حسام الدین چلبیلغتنامه دهخداحسام الدین چلبی . [ ح ُ مُدْ دی چ َ ل َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن اخی ترک . از اصحاب مولانا جلال الدین بلخی رومی بوده و به سال 684 هَ . ق . درگذشته است و قبر وی په
بامسلغتنامه دهخدابامس . [ م َ / م ُ ] (ص ) پامس . شخصی را گویند که از بودن در شهری و دیاری که غیروطن اوست دلگیر شده و به تنگ آمده باشد و بنابر مانعی نتواند از آنجا به جای دیگر ر