سبدکشلغتنامه دهخداسبدکش . [ س َ ب َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه سبد حمل کند. حمل کننده ٔ سبد : سبدهای انگورسازنده می ز روی سبدکش برآورده خوی .نظامی .
سبدکشلغتنامه دهخداسبدکش . [ س َ ب َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه سبد حمل کند. حمل کننده ٔ سبد : سبدهای انگورسازنده می ز روی سبدکش برآورده خوی .نظامی .
سادلغتنامه دهخداساد. [ سادد ] (ع ص ) سدکننده . (از منتهی الارب ). || استوار. || راست . صواب گفتار. (اقرب الموارد). و کان بصیراً بالنحو ساداً فیه . (یاقوت در معجم البلدان چ مارگ
شیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی ماهی سفید با خالهای سیاه در پشت: ◻︎ می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزهستی بر ماهی شیم (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).
سایه فکندنلغتنامه دهخداسایه فکندن . [ ی َ / ی ِ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرتو افکندن : می بر ساعدش از ساتگنی سایه فکندگفتی از لاله پشیزستی بر ماهی شیم . معروفی بلخی .هر کجا طلعت