ستوهیدنلغتنامه دهخداستوهیدن . [ س ُ دَ ] (مص ) نفرت داشتن و بتنگ آمدن . (آنندراج ). بیزار بودن : سپهر گشتت دایه گریز از این دایه زمانه بودت مادر ستوه از این مادر.مسعودسعد.
ستوهیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. به ستوه آمدن؛ به تنگ آمدن.۲. خسته و درمانده شدن.۳. ستیزه کردن.