ستوتلغتنامه دهخداستوت . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی خاوری اهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. هوای آن معتدل مایل به گرمی . د
سطوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابهت، جذبه، رعب، شوکت، حشمت، عظمت، مهابت، وقار، هیبت ۲. حمله، تاخت وتاز، هجوم، یورش ۳. سلطه، غلبه، قهر ۴. حمله کردن، هجوم بردن ۵. غلبهیافتن، به قهرگرفتن
سطوتلغتنامه دهخداسطوت . [ س َطْ وَ ] (ع مص ) حمله بردن . (غیاث ) (آنندراج ). سطوة : خجسته روزاکاندر نبرد سطوت توبه آب تیغ بیفروخت آذر و خرداد. مسعودسعد. || حشمت . مهابت : نیک بت
سطوتفرهنگ انتشارات معین(سَ وَ) [ ع . سطوة ] 1 - (مص ل .)حمله کردن . 2 - غلبه یافتن . 3 - (اِمص .) حمله . 4 - قهر، غلبه . 5 - وقار، ابهت .
ستودنلغتنامه دهخداستودن . [ س ُ / س ِ دَ ] (مص ) اوستا ریشه ٔ «ستو، سته اومی » (مدح کردن ، تمجید کردن )، پهلوی «ستوتن » ، هندی باستان ریشه ٔ «ستااوتی ، ستو» ، استی «ست ، ان » (مد
گاتهالغتنامه دهخداگاتها. (اِخ ) کهنه ترین و مقدسترین قسمت اوستا گاتها میباشد که در میان یسنا جای داده شده است در خود اوستا گاثا و در پهلوی گاس آمده و جمع آن گاسان میباشد و گاسانی
سیمرغلغتنامه دهخداسیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجو