ظلم؛ جور؛ آزار.
〈 ستم دیدن: (مصدر لازم) = 〈 ستم کشیدن
〈 ستم کردن: (مصدر لازم) جوروجفا کردن؛ ظلم کردن.
〈 ستم کشیدن: (مصدر لازم) تحمل ظلم و ستم کردن.
آزار، اجحاف، ایذا، بغی، بیداد، بیدادگری، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جور، حیف، ظلم، مظلمه ≠ مهر
inhumanity, injury, injustice, oppression, persecution