26 فرهنگ

2137 مدخل


ستردن

setordan

۱. تراشیدن: ◻︎ موی‌تراشی که سرش می‌سترد / موی به مویش به‌ غمی می‌سپرد (نظامی۱: ۹۱).
۲. خراشیدن.
۳. پاک کردن؛ زدودن.
۴. محو کردن.

۱. تراشیدن، پاک کردن، پالودن،
۲. زدودن، کندن، محو کردن، زایل کردن
۳. نابود کردن، از بین بردن

clean, cleanse, compliment, efface, elide, elision, evanesce