سترةدیکشنری عربی به فارسیجارچي , اعلا م کننده , علا مت گذار (در جاده) , هر چيز قرمز ومشتعلي , نوعي کت پشمي ياابريشمي ورزشي , ژاکت مخصوص ورزش , ژاکت , نيمتنه , پوشه , جلد , کتاب , جلد کر
سترةلغتنامه دهخداسترة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند. (منتهی الارب ). پرده . (مهذب الاسماء). پوشش ولی غلبه یافته است بر آنچه نمازگزار آن را جلو خویش ن
سترةلغتنامه دهخداسترة. [ س ُ رَ ] (معرب ، اِ) مرادف سدره و سترة دخیل است . قبایی است که از پشت چاک خورده باشد و مجمع علمی دمشق کلمه ٔ «الفروج » را مقابل آن وضع کرده است . (متن ا
سطرةلغتنامه دهخداسطرة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) آرزو. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). راجعت فلانا و لم یساعد سطرتی ؛ ای اُمنیتی . (اقرب الموارد).
ستارهگویش اصفهانی تکیه ای: setâra طاری: üssâra طامه ای: essâra طرقی: ösâra کشه ای: össâra نطنزی: setâra