ستایندهلغتنامه دهخداستاینده . [ س ِ ی َ دَ / دِ ] (نف ) مدح کننده و تعریف نماینده و مداح و ستایش کننده . (ناظم الاطباء). ستایشگر. (آنندراج ). حامد. (دهار). ثناگو : منم بنده ٔ اهل ب
ستایندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات واخواه، مداح، مدیحهخوان، مدیحهسرا، مدیحهگو، ثناخوان، ستایشگر، هوادار آشنا، شناس، معرف، همکار تأییدکننده، مؤید▼، مجیزگو، مسئول روابطعمومی
ستایلغتنامه دهخداستای . [ س ِ ] (نف مرخم ) ستاینده . (شرفنامه ) : منم کریم ستای و تویی حکیم نواززهی سخا و سخن بر من و تو سهل وسلیم . سوزنی .ترکیب ها:- خودستای . خویشتن ستای . م
مطریلغتنامه دهخدامطری . [ م ُ ] (ع ص ) نیکو ستاینده . (آنندراج ). آن که بسیار مدح و ستایش می کند. || آن که خوشبو می کند و معطر می سازد. (ناظم الاطباء).