سبیسلغتنامه دهخداسبیس . [ ] (اِخ ) یک فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب اشفایقان است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
دیواسپستفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی اسپست یا اسپرس یا سبیس که ساقه و برگ آن ضخیمتر و درشتتر است.
یونجهلغتنامه دهخدایونجه . [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ) ینجه . اسفست . اسپست . آسپست . رطبة. قت . فصفصة. برسیم . گیاهی تر و سبز که تخم آن را می کارند و برای تعلیف اغنام و احشام به کار