ثبیرلغتنامه دهخداثبیر. [ ث َ ] (اِخ ) کوهی است بظاهر مکه و از قلل این کوه است : ثبیرالأثبرة. ثبیرالأحدَب . ثبیرالأعرج . ثبیرالخضراء. ثبیرالزنج . ثبیر غینی . ثبیرالنّضع : نجنب
صبیرلغتنامه دهخداصبیر. [ ص َ ] (ع ص ) شکیبا. || پذرفتار. (منتهی الارب ). پایندان . (مهذب الاسماء). || معتمد قوم در امور ایشان . (منتهی الارب ). || (اِ) ابر سپید. (مهذب الاسماء).
سبیریلغتنامه دهخداسبیری . [ س َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء بخارا. (معجم البلدان ). رجوع به سباری شود.
سبیریلغتنامه دهخداسبیری . [ س َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء بخارا. (معجم البلدان ). رجوع به سباری شود.
سباریلغتنامه دهخداسباری . [ س ِ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء بخارا. بدان سبیری نیز گفته میشود. (معجم البلدان ).
اسبرةلغتنامه دهخدااسبرة. [ اَ ب َ رَ] (اِخ ) ناحیه ای در اقصی بلاد شاش (چاچ ) در ماوراءالنهر. یاقوت گوید: و ازین بلاد نفط و فیروزه و آهن و روی و زر و سرب استخراج شود و آنجا کوهی