سبغریلغتنامه دهخداسبغری . [ ] (اِخ ) نام پادشاهی است که در کش و نسف بود و در سلا 103 که عمرو الحرشی جنگی با مردم سغد کرد کشته شد. رجوع به رودکی سعید نفیسی ص 274 و ابن اثیر ج 5 ص
ساغری دوزلغتنامه دهخداساغری دوز. [ غ َ ] (نف مرکب ) دوزنده ٔ کفش ساغری . ساغری ساز. صاغری دوز. رجوع به ساغری و صاغری شود.
ساغری دوزیلغتنامه دهخداساغری دوزی . [ غ َ ] (حامص مرکب ) عمل دوختن ساغری . حرفه و شغل سازنده ٔ ساغری . رجوع به ساغری شود.
ساغری سازلغتنامه دهخداساغری ساز. [ غ َ ] (نف مرکب )سازنده ٔ کفش ساغری . ساغری دوز. رجوع به ساغری شود.
ساغری سفلیلغتنامه دهخداساغری سفلی . [ غ َ ی ِ س ُ لا ] (اِخ ) مِی کَند. دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین ، واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری آوج . کوهستانی ، سردسیر و آبش
ساغری سوختهلغتنامه دهخداساغری سوخته . [ غ َ ی ِ ت َ / ت ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی چرم گرانبها که کتب نفیسه ٔ قدیم را بدان جلد میکردند. رجوع به ساغری شود.