سبطیلغتنامه دهخداسبطی . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سبط. رجوع به سِبْط شود. || یهودی . مقابل قبطی . یکی از اسباط بنی اسرائیل : گر بمصر اندر بدی او نامدی وهم از سبطی کجا زایل شدی
سبتیلغتنامه دهخداسبتی . [ س َ ] (اِخ ) علی بن خلیل مکنی به ابوالحسن .مردی عارف و گمنام بوده ، امام غزالی در سبتة او را دیده و با او گفتگو کرده است . (غزالی نامه ص 232).
سبتیلغتنامه دهخداسبتی . [ س َ ] (اِخ ) عبدالرحمان مکنی به ابوبکر. اوراست : شرح الرحبیة که در حاشیه ٔ فتح القریب المجیب بشرح کتاب الترتیب طبع شده است . (معجم المطبوعات ).
سبتیلغتنامه دهخداسبتی . [ س َ ] (اِخ ) علی بن یقظان . طبیب و شاعر و ادیب معروف که اصل او از سبتة است ولی بعضی او را بمصر نسبت دهند. او به سال 544 هَ . ق . بمصر و از آنجا به یمن
سبطینلغتنامه دهخداسبطین . [ س ِ طَ ] (اِخ ) مراد امام حسن و امام حسین رضوان اﷲ علیهما است . (آنندراج ) (غیاث ).
سبطینلغتنامه دهخداسبطین . [ س ِ طَ ] (اِخ ) مراد امام حسن و امام حسین رضوان اﷲ علیهما است . (آنندراج ) (غیاث ).
دانلغتنامه دهخدادان . (اِخ ) اسم سبطی میباشد (خروج 31:6) که قسمت و حدود ایشان از طرفی در میانه ٔ املاک یهودا و افرائیم واقع و از طرفی دیگر در میانه ٔ حدود بن یامین و کناره ٔ در
یهودالغتنامه دهخدایهودا. [ ی َ ] (اِخ ) نام سبطی از اسباطاثناعشر که از نژاد یهودا بودند و خود یهودا نیز یکی از اسباط دوازده گانه است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
لشملغتنامه دهخدالشم . [ ] (اِخ ) اسم قدیم دان که سبطی است . (یوشع 19:47). رجوع به دان شود. (قاموس کتاب مقدس ).
اناحرهلغتنامه دهخدااناحره . [ ] (اِخ ) (به معنی تنگنا) شهر سبطیساکار بود که بعضی ، موقع آنرا در قسمت شمالی آن ملک و بعضی در نزد مسکره و سایرین در نزد ناعوره که در طرف شرقی کوه حرم