۱. گیاه تازه و سبز که از زمین چیده نشده باشد؛ گیاه نورسته؛ گیاه تازهروییده: ◻︎ این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست (خیام: ۶۷).
۲. چمن: ◻︎ رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید (حافظ: ۴۶۴).
۳. نوعی کشمش سبزرنگ؛ کشمش سبز.
۴. (صفت) کسی که چهرهاش اندکی تیره و به رنگ گندم باشد؛ گندمگون.
۵. گیاه سبز زینتی که پیش از عید نوروز برای سفرۀ هفتسین در ظرف کوچکی میرویانند.
〈 سبزهٴ بهار: [قدیمی]
۱. گیاهان و سبزیهای فصل بهار.
۲. زمین سبز و خرم در فصل بهار.
۳. (موسیقی) از الحان قدیم ایرانی؛ سبزبهار: ◻︎ بر سبزۀ بهار نشینی و مطربت / بر سبزۀ بهار زند «سبزۀ بهار» (منوچهری: ۴۰).
〈 سبزهدرسبزه:
۱. سبزهزارهای پیوسته به هم.
۲. سبزهزار وسیع و پرگیاه: ◻︎ دید نزهتگهی گرانپایه / سبزهدرسبزه، سایهدرسایه (نظامی۴: ۵۹۸).
۱. اسمر، سبزچهره، سیهچرده، سبزهرو، گندمگون ≠ سپیدپوست
۲. چمن، علف، گیاه
brunet, green, olive, pasture