سباطلغتنامه دهخداسباط. [ س ُ ] (ع اِ) نام ماهی است که برومی سباط گویند وسباط پیش از آذر است . (از منتهی الارب ) : دو کانون و دو تشرین و پس آنگه سباط و آذر و نیسان ایاراست . (نصا
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َ ] (اِخ ) میرمحمد عظیم . یکی از شعراء هندوستان پسر میرمحمد افضل متخلص به ثبات مولد او بسال 1122 هَ . ق . در اﷲآباد و وفات وی بسال 1161 هَ . ق . بوده
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َ ](ع مص ، اِمص ) قرار. استقرار. برجای بودن . بر جای ماندن . قرار گرفتن . ثبوت . توطد. پایداری . استواری . استوار شدن . قیام . (از منتخب از غیاث ). ب
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث َب ْ با ] (ع ص ،اِ) آنکه در دوائر و ادارات دولتی و شرکتها و تجارتخانه ها نامه های رسیده را در دفاتر مخصوص ثبت کنند.
ثباتلغتنامه دهخداثبات . [ ث ِ ] (ع اِ) بند برقع. || تسمه و مانند آن که بدان پالان را بندند. دوالی که پالان بدان استوار کنند.
سباطةلغتنامه دهخداسباطة. [ س َ طَ ] (ع اِمص ) فرخارمویی . فرخال مویی . فروهشته مویی . (زمخشری ). || (ص ، اِ) آنچه سویی افتد هنگام شانه زدن . (اقرب الموارد). || (اِ مص ) فراوانی و
ساطورقصابیگویش اصفهانی تکیه ای: sâtur طاری: sâtür طامه ای: sâtur طرقی: sâtür کشه ای: sâtir نطنزی: sâtur
سباطةلغتنامه دهخداسباطة. [ س َ طَ ] (ع اِمص ) فرخارمویی . فرخال مویی . فروهشته مویی . (زمخشری ). || (ص ، اِ) آنچه سویی افتد هنگام شانه زدن . (اقرب الموارد). || (اِ مص ) فراوانی و
صاغانیلغتنامه دهخداصاغانی . (اِخ ) صالح بن یحیی بن بحتر. وی از دودمان امراء مغرب است و در جمع آثار اجداد خویش و تاریخ بلد خود حریص و در اخبار موثق بود. ابن سباط گوید: امیر بزرگ و
سبطلغتنامه دهخداسبط. [ س َ ] (ع ص ) موی فروهشته . نقیض مجعد. (منتهی الارب ) (آنندراج ): شعری سبط؛ موی شیو. (مهذب الاسماء). دراز. (منتهی الارب ). طویل . ج ، سِباط. (اقرب الموارد
سبطلغتنامه دهخداسبط. [ س َ ] (ع مص ) فروهشته گردیدن موی . (منتهی الارب ). استرسال موی و آن ضد جعد است . (از اقرب الموارد). فرخال شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || گرفتار تب گر